چند ماهی میشه که تو محافل دوستانه وقتی در مورد آینده و احتمال بهبود وضعیت یا بازترشدن فضا و بازگشت به عقلانیت از سوی حاکمیت بحث میشه تقریبا میشه گفت با اکثریت قاطع همگی هم نظر هستیم که اوضاع به سمت بدتر شدن میره و خبری از روزهای خوب نیست..
بخاطر شرایط کاری، اکثر دوستانی که گهگداری در این زمینه ها صحبت میکنیم صاحبین شرکت های بزرگ و کوچکی هستند که برای رو به جلو حرکت کردن نیاز به حال خوب و امید به آینده دارند.
وقتی در مورد راه حل برون رفت از این وضعیت صحبت میشه تقریبا همه چی به یه بن بست ختم میشه.. همه راه حل ها رو تو بیرون از خودمون میگردیم.. ولی سنجه های خیلی مطمئنی هم هستند که میشه با رجوع به خودمون بهبود پیدا کنه
تفکر سیستمی که من برای اولین بار از محمدرضا شعبانعلی عزیز سال ۹۳ از وبسایت متمم مفهومش رو یادگرفتم یکی از مهمترینِ اونها هست که ما مردم ایران خیلی فاصله داریم ازش و تو این زمینه به شدت وارد یه چرخه معیوب و باطل شدیم.. چند تا گزاره که همیشه میشنویم:
– ماشین رو رد کن بره خرج رو دستت میزاره…
– غلط کرده من کار کنم اون بخوره؟
– جنس استوک میاریم پک میکنیم به اسم جنس نو میفروشیم سود فقط تو همینه
– مهندس ببین نمی تونی طوری کنی مشخص نشه استفاده شده؟
– این ملت اینم از سرش بیشتره ملتی که نمیفهمه باید هم همینکارو بکنی.
مثال برای عدم رعایت تفکر سیستمی هزاران هزارتا هستو به نظرم غم انگیزترینش پدر و مادریه که تقلب و تضییع حق دیگران رو با هزار توجیه و تشویق به اسم زرنگی و باهوشی بچه ش رو تربیت و وارد جامعه میکنه.
در مورد انتخابات اخیر هم نمونه ای از عدم حاکمیت تفکر سیستمی رو به وفور می تونیم مشاهده کنیم.. علی رغم اینکه خیلی مشخص هست که تو این انتخابات هم مثل دو انتخابات گذشته بخشی عظیمی از مردم هیچ علاقهای به رای دادن ندارند چرا که اساس ماهیت این نهاد قانون گذاری رو زیر سوال بردن و ارزش خاصی براش قائل نیستند اما هستند افرادی که در حال تبلیغ کاندیدهای مورد نظر خودشون هستند.. به نظر شما چند درصد این افراد واقعا بخاطر صلاحیت اون افراد در حال تبلیغ اون شخص هستند و چند درصد بخاطر اینکه به دنبال منافع شخصی شون بعد از انتخاب اون نماینده بالقوه هستند در حال تبلیغند؟
من به سهم خودم دیگه تو سبدِ امید به آینده هیچ وزنی برای حاکم و حکمران قائل نیستم و تنها تلاشم اینه که امروز نسخه ی بهتری از دیروزم برای جامعه باشم.
بجای غر زدن و ناامیدتر کردن چندتا آدم دیگه از حرکت روبه جلو، ترجیح میدم تفکر سیستمی رو به صورت عملی اجرا کنم..تلاش من اینه که فقط بخاطر منفعت طلبی شخصی، منفعت جمعی رو فدا نکنم.
راه حلی که من از دستم برمیاد اجرا کنم اینه که تلاش کنم حال خوب رو به همه ی کسایی که ارتباطی با من دارن هدیه بدم..
راه حل من اینه که یه فرزند با تفکر سیستمی تربیت کنم..نه کسی که همه اولویت هاش منفعت شخصی و نگه داشتن کلاه بالاسریه خودش باشه.
تقریبا مطمئنم اگه فقط تو همین سنجه که بخش عمده ای از متغیرهاش دست خودمونه بهتر بشیم روزهای بهتری هم در انتظارمون هست.. به امید اونروز..
پ.ن: ما ایرانیها علارغم اینکه تقریبا تو همه زمینه ها نظر خودمون رو داریم اما معمولا زیاد اهل نوشتن نظر نیستیم اما من از شما دوست عزیز میخوام حتما نظرت رو در مورد این مطلب با من به اشتراک بزاری.